روز نوشته های من

اینجا انعکاس ذهن من است.
دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ

تسلیم نشو💪

به نام خدای عزیزم...

سلام‌.

امروز کلاس تولید محتوا داشتم و خب یه کلاس جذاب و پر از حال خوووب😍😍

ظهر وقتی کلاس تموم شد،دیدم خاله ام داره میگه بریم بیمارستان و ظاهرا دخترش حالش بد شده و برده بودنش بیمارستان.

از اینا که بگذریم،دم اورژانس وایساده بودم و اجازه نمیدادن بیشتر از یه همراه بره داخل؛همون جوری که وایساده بودم،می دیدم همش دارن تصادفی میارن،کلی که حالم بد شد ولی با خودم گفتم،چقدر نعمت داریم و قدر دانش نیستیم؛مثلا همین من،وایسادم و کلی دارم میگم کاش فلان چیز بود و... ولی همین الان که من دارم اینا را میگم،اون آدمی که تصادف کرده میگه کاش سالم بودم...

 

راستش کاش یه کم قشنگ تر نگاه میکردیم و بیشتر قدر داشته هامون را داشتیم🤗🤗🤗

 

یه چیز دیگه هم از این اتفاق یاد گرفتم؛اینکه ما اصلااااا پیش بینی نمی کردیم چنین اتفاقی بیفته،و خب وقتی فهمیدیم،با خودم گفتم این اتفاق که تغییر نمیکنه،فقط یادبگیریم که حتی تو این شرایط سخت هم،لذت ببریم و تسلیم نشیم🙂🙂

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۵/۲۷
طیبه علی حسنی

نظرات  (۱)

اصلن وقتی مسئولیت همه چیزو می پذیریم،، دیگه تسلیم شدنی در کار نیست.. دیگه چیزی نمیتونه جلومون رو بگیره،، دیگه قربانی نیستیم که قربانی بودنمون به نفعمون باشه برای رسیدن به تسلیم..

منم عاشق تولید محتوا هستم،، متنی .. پادکست.. هر چیز و کارمه 😊😊

پاسخ:
خیلی قشنگ گفتید،قربانی نیستیم که قربانی بودنمون به نفعمون باشه برای رسیدن به تسلیم 👌👌

انشاالله موفق باشید تو کارتون 😍😍

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی