چقدر دل کندن سخته😣
به نام خدای عزیزم...
سلام.
از بچگی علاقه ی خیلی زیادی به لوازم التحریر داشتم...یه جورایی یه کلکسیون از پاک کن و تراش های کوچولو و فانتزی خوشکل دارم😍😍 خیلی حال میکنم باهاشون...اینا را از دبستان تا حالا دارم و هر موقع نگاشون میکنم،مرور خاطرات میشه برام😍😍
چند وقت پیش،داداشم اومد و یه پاک کن زرافه ای از کلکسیونم برداشت...خب دیگه داداش بود و نمیشد چیزی بش گفت 😅😅از قضا دیشب اون زرافه اش را آورده بود تو دورهمی و پسرخاله هام که کوچک تر از خودش هستند،زرافه را دیدند و اونام شروع کردن بهانه گرفتن...اون موقع شب هم دیگه مغازه ای باز نبود که بخوایم بریم از مغازه براشون بخریم و آروم بشند...خلاصه که مامانم وقتی دید اینا هیچ جوره آروم نمیشند،بهشون گفت آجی بازم از اینا داره و رفتیم خونه بهتون میده🙂اینا هم از ذوق همین حرف،سریع گفتند خب پاشیم بریم دیگه...همون موقع اومدند دم خونمون و منتظر بودند من از این ریزه میزه ها بهشون بدم...از شما چه پنهون که دل کندن ازشون خیلی برام سخت بود😣شما فکر کن،چندین سال همچین چیزایی را نگه داشته باشی و کلی دوسشون داشته باشی،حالا بخاطر بهونه گرفتن دوتا بچه،باید بدی ببرند😣😥
با هر ترفندی بود خودم را راضی کردم و به هر کدوم یه تراش خیلی خوشگل دادم😍
وقتی بچه ها رفتند،یه لحظه پیش خودم فکر کردم منی که دل کندن از دوتا دونه تراش و پاک کن انقدر برام سخته،یه روزی چجوری قراره از این دنیا و این همه زیباییش دل بکنم😯😦
خدایا تو اون لحظات سخت،فقط و فقط خودت یاورم باش و کمکم کن...چون میدونم که اگه به حال خودم رها بشم،قطعا کم میارم 😐😐
مرسی که هستی خداجونم...
#❤