روز نوشته های من

اینجا انعکاس ذهن من است.
شنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۰۸ ب.ظ

تمرین های ژیمناستیک

به نام خدا...

سلام.

امروز باشگاه بودم و سانس بعد از ما،بچه های ژیمناستیک بودند.من چند جلسه ی پیش،فعالیت هاشون مثل غلت و ..را دیده بودم و امروز هم دیدم.ماشاالله خییلی پیشرفت کرده بودند.یادمه چند جلسه پیش خیلی ناله میکردن که سخته و ما بلد نیستیم و نمی تونیم و از این حرفا ولی امروز خیلی عالی داشتند کار میکردند.

یاد این افتادم که ما هم خیلی وقتا همینجوریم تو زندگیمون،قبل از اینکه تمرین کافی برای انجام کاری داشته باشیم،سریع به خودمون برچسب میزنیم که من نمیتونم و سخته و... ولی اگه یه مربی وایسه بالا سرمون و بگه:( نه،تو میتونی همون جوری که بقیه تونستند،پس تلاشت را بکن.)ما هم خودمون را جمع و جور میکنیم و تمرین و تلاش میکنیم که بتونیم و بشه...

برای آموزش دیدن تو خیلی کارها،نیاز به مربی هست تا هر موقع کم آوردیم،شارژمون کنه ولی یه موقع هایی هم،خودمون بهترین مربی برای خودمون هستیم،به موقع باید خودمون را تشویق کنیم،به موقع تنبیه کنیم،یه موقع به خودمون جایزه بدیم و به موقع هم برای خودمون جریمه بذاریم..

 

راستی تا حالا به معنی کلمه ی *رب* دقت کردید؟

رب یعنی مربی و مربی کارش پرورش دادن هست.

بعدا بیشتر درمورد کلمه ی رب حرف میزنیم.

 

#❤

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۲۱
طیبه علی حسنی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی