روز نوشته های من

اینجا انعکاس ذهن من است.
چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۲۲ ب.ظ

مهربانی درختی

به نام خدای مهربانم...

 

کاش کمی از مهربانی خدا را بیشتر درک میکردیم🙃

 

امروز صبح برای صبحانه یه جای خیییلی دلچسب بودم؛باغ بابابزرگم بودم.رفتم از درخت چندتا میوه بچینم؛جاتون خالی که خیلی چسبید.

 

همون حینی که داشتم میوه میچیدم،به این فکر میکردم که چقدر این درخت مهربونه،وقتی میخوایم میوه بچینیم،نمیگه تو خوبی پس بیا میوه بچین😍🤗 ولی تو خوب نیستی،پس من بهت میوه نمیدم😏😏

حالا ما آدم ها تا میایم یه کمکی به بقیه بکنیم،کلی پیش خودمون میگیم آیا لیاقت محبت داره؟نکنه پررو بشه؟نکنه دو روز دیگه با این محبت الانم پرتوقع بشه؟

خلاصه که هزارتا بهانه میاریم و حالا یا با خودمون کنار میایم و محبت میکنیم یا هم میگیم نه حالا خدا از راه دیگه ای کمکش میکنه🙂تازه پیش خودمونم خیلی فکر میکنیم آدم حسابی هستیم🙄و اگه هم کمک یا محبت بکنیم،تا آخر عمر یا به روش میاریم یا اگه خیلی اهل ریا نباشیم،تو ذهنمون هزار بار مرور میکنیم...

 

 

خلاصه که جونم براتون بگه،خوبه مهربانی و لطفی که خدا به وسیله ی درختهای مهربونش و میوه های خوشمزه اش 😋بهمون کرده،مثه ما آدما نیست😉😉وگرنه فکر کنم تاحالا از گشنگی مُرده بودیم😂😂

 

خداجونم!

مرسی که انقدر مهربونی😘😍

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۴/۱۱
طیبه علی حسنی

نظرات  (۱)

۱۲ تیر ۹۹ ، ۰۱:۰۳ نسیبه حق شناس

عزیییزم خوش باشی همیشه

واقعا خدارا شکر که خدا مهربونه و هوامون را داره

و

خداراشکر که مهربونیش را میبینیم

پاسخ:
انشالله خود خدا کمکمون کنه که مهربونیش را درک بکنیم❤

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی